*عنوان به ذهنم نمی رسد!

آره من دنیا رو خیلی جدی گرفتم.

چون خیانت یه آدمی حالم رو بهم زده، قضاوت نابه جا کردم!

آره من خیلی احساساتی هستم و احتمالا خودم رو گم کردم یا شاید هم هیچ وقت پیدا نکردم!!!!

حال بد من به خاطر خیانت یه نفر قضاوت نابه جاست!

نظرات اونا در مورد من قضاوت نیست!؟

من دنیا رو یه طور دیگه شناختم و از یه دریچه دیگه بهش نگاه میکنم.

یاد گرفتم چطوری از شادی دیگران شاد باشم و با غم هاشون غمگین.

من زندگی رو جدی نگرفتم، زندگی رو پذیرفتم با همه خوبی ها و بدی هاش.

فهمیدم نمیشه همه عمر بخندی و شاد باشی و احساس خوشبختی کنی، میدونم گاهی هم بد نیست اگه غم داشته باشی. گاهی غم باعث میشه طعم شادی ها شیرین تر بشه.

من عاشق زندگیم هستم، حتی توی همین روزهایی که متلاشی شدم.

زندگی اینقدر کوتاهه که فرصت نیست که خیلی چیزها رو تجربه کنی، نمیشه همه لذت ها لمس کنی، نمی تونی خیلی از دردها رو درک کنی. اما میشه شبیه سازی کنی واسه خودت. میتونی یه وقتهایی فکر کنی به دو تا عاشق که می شناسیشون و میدونی همین روزها دارن جشن میگیرن شیرینی وصالشون رو. آره می تونی خودت رو جای اونا بذاری و غرق بشی تو رویای شیرین اونا و خوشبختیشون، بعد  از ته دل ذوق کنی از حس نابی که اونا دارن. میتونی لذت ببری از دیدن شادی تو چشمای یه پدر توی پارک وقتی داره با بچه هاش بازی میکنه و بلند میخنده. چون ممکنه که تو هیچ وقت فرصت نکنی که عاشق بشی، شاید هیچ وقت نتونی به عشقت برسی. شاید هیچ پدر نشی، شاید هیچ وقت مادر نشی اما میتونی چشم هات رو ببندی احساس خوش اون آدما رو واسه خودت شبیه سازی کنی  و لذت ببری.

حتی اگه فکر کنی که بدبخت ترین آدم روی زمین هستی نمیتونی همه دردهای دنیا رو درک کنی. مازوخیسم ندارم اما فکر میکنم گاهی لازمه بری توی رویا و بعضی دردهایی که میبینی رو برای خودت تداعی کنی. تداعی درد دیگران گاهی یادت میاره که چقدر خوشبختی، گاهی کمکت میکنه که اشتباه اونا رو تکرار نکنی، گاهی هم باعث میشه قضاوت نکنی بقیه رو.

من عاشق زندگیم.

حتی توی همین روزای سخت.

حتی وقتی سیاهی سایه می ندازه رو سرم.

نه سختی و سیاهی ،نه خوشی و سپیدی، نه خنده و نه اشک هیچ کدوم موندگار نیستن.

همه چی در گذره،

مثل عمر

مثل زندگی

مثل آدم ها.

و من عاشق زندگیم،

عاشق خودم و آدمها....

نظرات 3 + ارسال نظر
پیک یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 09:52 ق.ظ http://eshtebahinevis.blogfa.com/

یک حس همزاد پنداری عجیبی داشتم با این پست.خیلی خوب بود!خیلی حرف های من بود!
البته با توجه به سینوسی بودن همین زندگی الان من توی تفکر اینکه زندگی در گذره نیستم فعلا :))

اما درگذره

sara یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.motevalede-december.blogsky.com

عزیزکم:) چقدر خوبی و مهربونی تو توی بینهایته.. میدونی شیما من فهمیدم که اگه خودمم حالم خوب نباشه میتونم با دیدن حالِ خوب اطرافیانم و اتفاقات خوبی که براشون میفته خوشحال باشم،خیلی خوشحالم که بهتری:)

عزیزدلم مهربونی از خودتونه
ممنونم

مینو پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 09:50 ق.ظ http://pelake56.blogfa.com

صبوری قربونت برم...
این روزها و این مشکلات تو رو محکم میکنن....فکر نکن شعار میدم،خودم زندگی سختی داشتم...خیلی سخت اما صبوری عزیزم....قول میدم خورشید در میاد

مطمئنم که خورشید در میاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد