*اجبار!

*صبح راننده تاکسی یک طوری عصبانی شد از اینکه که چرا خانمِ کنار خیابان، حالا که صندلی جلو پر بوده مسیر نگفته که برایم قابل هضم نبود.

می گفت سه ماهه دیگر که مدرسه ها شروع شد و تاکسی کم، حسابتان را می رسیم!!!!!! و من متعجب به این فکر می کردم که چطور حسابمان می رسد؟؟؟؟ مثلاً پاییز و زمستان و بهار بوق می زنند و ما خوشحال مسیرمی گوییم بعد آنها دماغشان را می گیرند بالا و بی اعتنا به ما رد می شوند و می روند؟؟!


*دو روز پیش مدیر احضارم کرد و گفت که روی من حسابی سوای همه آنهایی که اینجا هستند باز می کند و من اگر می خواهم همینطور بمانم باید ارتباطم را همکارانم قطع کنم!!!!!!! حالا بماند که در جواب حسابم که سوای دیگران است باید حواله اش می دادم به ارواح عمه جانش، معنی این قطع ارتباط را نفهمیدم!!!! اول که روابط من بیرون از محیط اینجا فقط و فقط و فقط به خودم مربوط است و اینجا هم هیچ کاری خلاف عرف و قانون انجام ندادم که موجبات ناراحتی علی حضرت شود، وقتی هم که اینها را گفتم در جوابم گفت همین که من گفتم! و من در جواب این بی منطقی با چشم های گشاد شده و حالی که دیگر خیلی خوب نبود از اتاق خارج شدم.

تا همین چند ماه پیش فکر می کردم رئیسم که یک خانم جدی و منضبط ست و احیاناً حسود نیست یک منفعت بزرگ محسوب می شود! اما امروز می دانم که اشتباه قضاوت کردم و او یک آدم مارمولک، مزخرف و موذیست. چرا که صحبت های مدیر که ظاهراً نظر خاصی هم به خانم دارد برگرفته از نق نق های اوست. ده روزی ست که ما (من و همان همکاران مذکور) برای ناهار رئیس را صدا نمی کنیم و این موضوع که به مذاق سرکار خانم خوش نیامده موجبات زیرآب زنی را فراهم کرده است.

کاش مجبور نبودم بمانم و کاش آنها از این جبرِ مزخرف سوءاستفاده نمی کردند...

نظرات 5 + ارسال نظر
بهاره دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:16 ب.ظ

ای خواهر من از این خانم رئیس های مودب و منضبط زجر ها کشیده ام که نپرس

پیک دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:03 ب.ظ

عجب ...
به اینا میگن سختی کار!اضافه حقوق در بر داره :)

آقا اینا جیب ما رو نزنن اضافه حقوق نخواستیم

گربه تنها سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:24 ق.ظ

آخ آخ ... این شرکت ها و یه مشت آدم زیر آب زن و پاچه خوار .... من بر خورد داشتم و درک میکنمت

Sara سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:38 ق.ظ

اخ رییس زن مصیبته بخدا..چندسال قبل مدیر موسسه ای که توش کار میکردم یه خانم بود،من فقط6 ماه اونجا بودم ولی واقعا سخت گذشت واقعا اذیت کرد توهین تحقیر حتی فحش! فقط بخاطر اینکه بقول خودش منو سرجام بنشونه که یه وقت دست از پا خطا نکنم:|||| بعدش دیگه هیچوقت حاضر نشدم جایی کار کنم که رییسم زن باشه هر چند هنوز از اطرافیانِ همجنسم که دور بر رییسم هست نیش هایی بهم وارد میشه و کاملا درکت میکنم:(

آری رئیس زن دردی ست از دردهای بزرگ روزگار

داود پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:04 ب.ظ http://davod2855f.blogfa.com

دختر باید عین پروانه باشه
نگاه کردنش زیبا
ولی گرفتنش سخت...
.
.
.
.
.
.
.
سلام دوست عزیز وب زیبا و بی نظیری دارید خسته نباشی منتظر حضور پر رنگت هستم [گل]یاحق[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد