*هیچکس نیست!

برای سفرم به مشهد بلیت گرفتم.

از چند روز قبل تا همین حالا، دارم به لحظه رسیدنم فکر می کنم!
وقتی چمدانم را تحویل می گیرم.

وقتی هیچکس منتظرم نیست.

وقتی هیچکس از دور دست تکان نمی دهد.

وقتی هیچکس لبخند نمی زند برای آمدنم...

نظرات 2 + ارسال نظر
Sara یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:43 ب.ظ http://Www.commaa.blogsky.com

میدونی شیما،وقتی برای اولین بار بعد از اتفاقاتی که داشتم رفتم تهران،خیلی غمگین بودم..کل مسیر تو فکر این بودم که اونجا جلو همه گریه نکنم بغض نکنم..ولی وقتی رسیدم نشد، من بغض کردم گریه کردم ولی همش گذشت،چند ساعت و چند روز که گذشت تونستم بخندم،تونستم برم برای خودم خرید کنم تونستم برم پارک.. توم میتونی عزیزم..

اما من امیدوارم که حتی بغض هم نکنم
اینقدر لحظه رسیدنم رو تو ذهنم شبیه سازی کردم که برام عادی بشه
ممنونم از دلگرمیت

گربه تنها جمعه 4 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 05:17 ب.ظ

امیدوارم نتیجه خوبی از مسافرت گرفته باشی

هنوز نرفتم
اما امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد