*دلم معجزه می خواهد...

یک بغض بزرگ چند روزیست که توی گلویم ایستاده، آنقدر بزرگ هست که حتی نمی شکند. گاهی فقط بالا و پایین می شود و چند قطره ای اشک از چشم هایم می آیند پایین. بغضم اما کوچکتر نمی شود، بزرگ و بزرگتر می شود.

از مدت ها قبل، چند تایی کانال تلگرامی خبر داشتم که چند ماهی بود که بازشان نمی کردم، چون فهمیده بودم دنبال نکردن اخبار حالم را بهتر می کند.

پنج شنبه صبح وقتی همکارم گفت ساختمان پلاسکو آتش گرفته، فکر نمی کردم آتشش بیفتد به جان خیلی ها. حتی اولش با خنده گفتم: حیف شد،می خواستم سر ماه بروم آنجا و کتانی بخرم!!!

اما چند ساعت بعد با خبر ریختن ساختمان شوکه شدم، باورم نمیشد، مگر میشد ساختمان پلاسکو مثل فیلم های هالیودی بریزد پایین؟؟؟!

با فرو ریختن ساختمانِ پلاسکو، چیزی هم درون من فرو ریخت و بغض توی گلویم جا خشک کرد.

حمله گردم به گانال هایی که چند ماهی از خواندن پیام هایشان سر باز می زدم.

هر دقیقه، چند تایی خبر منتشر می شد که نود درصدشان در دقایق بعدتر تکذیب می شد.

خبرهایِ تکذیب شده، بیشتر همان هایی بودند که رنگ و بوی امید داشتمد!!!

حالا بعد از گذشت چند روز، فقط سه پیگر پیدا شده که حتی هویتشان نا معلوم است.

بغضم بزرگتر می شود، آتش نشان های فداکار و خانواده های چشم انتظار که با وجود اینکه می گویند قطعاً هیچکس زنده نیست، شاید هنوز هم مثل من امید دارند، یا شاید نمی خواهند باور کنند که عزیزشان دیگر بر نمی گردد.

حالا این وسط بیانیه های بعضی ارگان ها جانم را به آتش می کشد.

بنیادشهید می گوید اینها شهدای حین خدمت هستند، مسئولیتشان با ما نیست، شهرداری باید متقبل شود!!!!

دلم می خواهد با مشت به دهانشان بکوبم، حالا مگر کسی آمده مدعی شده که باید به ما حق و حقوق بدهید؟؟؟ فکر کنم نمی فهمند که خانواده های مفقودهای حادثه هنوز هم ته دلشان امید دارند، بغضم بزرگتر می شود.

شهرداری نامه های اخطار را هایلات شده منتشر می کند، ما گفته بودیم اینجا ایمن نیست، تخلیه نگردند، مسئولیتش با ما نبوده، ما فقط باید هشدار می دادیم!!! شهرداری (محترم) چطور اگر ملکی عوارض سالیانه اش را پرداخت نکند یا تخلف مالی کند، به سرعت نور بلوک های سنگین می گذارید برای ورودیش؟؟؟

بعد هم می گویند، مسئولیت پلمپ با اداره کار بوده، آنها اقدام نکردند!

اداره کار می آید و می گوید که این در حیطه اختیارات ما نیست، قوه قضاییه به این امور رسیدگی می کند!!!

قوه قضاییه می گوید آقا به ما چه ربطی دارد که پلمپ کنیم؟؟؟

خلاصه که در نهایت هیچکس مقصر نیست، مقصر آتش نشان هایی هستند که جانشان را گذاشتند کف دستشان، رفتند و دیگر برنگشتند، تا توی مترو، تاکسی و خیابان ما بین پچ پچ های ملت سلفی بگیر چند باری بشنوم که به هر حال وظیفه شان بوده، باید می رفتند! و بغضم سنگین تر شود.

من هم هنوز ته دلم منتظر معجزه ای هستم، معجزه ای مثل زنده ماندن حتی یک نفر، معجزه ای برای عزدار نشدن حتی یک خانواده.

بی خیال همه آدم ها و ارگان هایی که می خواهند از این آب گل آلود ماهی بگیرند.

بی خیال آنهایی که با این اتفاق می خواهند باکفایتیشان به رخ ملت بکشند!

بی خیال آنهایی که می خواهند مسئله ریزش ساختمان پلاسکو را توطئه جلوه دهند و روحیه مردمان که طی سالهای اخیر به خاطر اتفاقات درهم و عجیب و غریب، اکثراً دچار توهم توطئه شدند سوء استفاده کنند.

بی خیال بنیاد شهید با بیانیه کثافتش!

بی خیال شهرداری!

بی خیال ....

دلم معجزه می خواهد...

نظرات 1 + ارسال نظر
پیک دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:01 ق.ظ http://eshtebahinevis.blogfa.com

متاسفم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد