*یک هفته سکوت!

دیشب رفتیم مشاوره،

یک و ساعت و نیم طول کشید که بیشترش را من و خانم مشاور صحبت کردیم. گویا او خیلی حرفی برای گفتن نداشت! حتی جواب منطقی برای سوال های من و خانم مشاور هم نداشت.

تصمیم گرفتیم یک هفته کاری به هم نداشته باشیم. 

نه تماس، نه پیام و نه دیدار.

یکشنبه هفته بعد هم بریم برای نتیجه!

یا رومیِ روم، یا زنگیِ زنگ!

هر دوتایمان خسته ایم از این ارتباط فرسایشیِ اعصاب خوردکن.

خانم مشاور گفت احتمالا افسردگی دارم و حتی تست هم گرفت که جوابش هفته آینده مشخص خواهد شد.

اما خودم اینطور فکر نمی کنم.

من فقط خسته م از تکرار یک سلسله اتفاقات دردآور.

و دلگیرم از شکستن اعتمادم، همین...