*سوال!

*از روزهای آخر سال بیزارم.

از این آدمِ عصبیِ بی حوصله یِ مزخرف بیزارم.

از سردردهایِ بی درمان ، بیزارم.

گفتم دو هفته ای برود و نباشد.آنقدر فرصت برای با هم بودن داریم که مجبور نباشد منِ مزخرفِ این روزها را تحمل کند تا نیاید یک روزی مثل همین دیشب که به رخم کشید یک سال و نیمِ پیش، تویِ سختترین روزهای زندگیم همیشه کنارم بوده! 


*لطفاً بگویید اگر با معشوقه تان قرار داشته باشید و عشقتان از شب قبلش منزل یکی از دوستانش باشد، ساعت قرارتان را موکل کند به دیرترین وقتی که امکان دارد و چند ساعتی قبل از قرار بگوید:

"بچه ها گفتند که نرو تا بیشتر باهم باشیم، من هم خیلی دوست داشتم که بمانم ولی چون دلم تنگ شده و به تو قول دادم گفتم نه!"

"شما از این حرف چه برداشتی  می کنید؟؟؟!"