ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
تمام جمعه را درد کشیدم!
انگار کسی با چوب بارها کوبیده بود توی سرم ، جوری که جمجمه ام نرم و خونابه زیر پوست سرم جمع شده بود.
انگار قلبم را گذاشته بودند لای توری کباب پزی و فشارش می دادند ، جوری که نمی توانست خون برساند به اعضای بدنم و به سختی می تپید.
انگار روحم کتک خورده بود و همه جایش زخمی شده بود و زخم هایش بدون رسیدگی رها شده بود.
تمام جمعه را درد کشیدم و مچاله شدم روی تختم.
تمام جمعه را درد کشیدم و فکر کردم ، بیشتر دردم گرفت ، بیشتر فکر کردم و هی بیشتر مچاله شدم روی تخت!
و همچنان درد ادامه دارد!
منم این مُدلی شُدم !
درکت می کنم :(
وااای
چرا اخه
نمی دونم
عزیزم،
امیدوارم دردهات چه جسمی و چه روحی خیلی زود تموم بشن و جاشو شادی و هیجان بگیره.
مراقب خودت باش.
ممنونم دوست عزیزم