*خاموشی

تلفن همراهم را خاموش کردم. 

می دانم هیچکس متوجه خاموشیش نخواهد شد.

درد دارم...

با اینکه بیشتر از هر زمانی نیاز دارم که با کسی حرف بزنم، تلفن همراهم را خاموش کردم.

روشن هم که بود فرقی نمی کرد.

هیچکس متوجه روشن بودنش نمی شد.

درد دارم...


نظرات 12 + ارسال نظر
Juddya سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:42 ق.ظ http://juddya-abbot20.blogsky.com

چه حس مشترکی
هیچ کس نیست

متاسفم که حسمون مشترکِ

عاصی سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:50 ب.ظ

قهر نباش شیما

من آدم قهر کردن نیستم عاصی
که ای کاش بودم

پیک چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:10 ق.ظ http://eshtebahinevis.blogfa.com

شرایط سخت میشه اینطور!سخت برای خودت

سختی خیلی کوچیکه واسه توصیف حال الانِ من

Sara پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:53 ب.ظ http://commaa.blogsky.com

:( امیدوارم متوجه بشن..روزت مبارک باشه عزیزم

عزیزدلمی

گربه تنها جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:24 ق.ظ


خیلی سخته گفتن حرفی که بتونه برات آرامش بیاره ... و برداشت بدی نشه .... من از قضاوت شدن ترسی ندارم ... اما نمیخوام برای حرف من تو را قضاوت کنند
برایت آرامشی درونی آرزو میکنم

ممنونم دوست

گربه تنها جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:02 ق.ظ

من‌ها شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:15 ق.ظ http://manhatanha.blogsky.com/

حس مشترک.
می‌فهممت.

امیدوارم حست مثل من نباشه هیچ وقت

گربه تنها شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:25 ق.ظ

گربه تنها دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 01:38 ب.ظ

نمیدونم چی بگم ... میترسم هر چی بگم بد برداشت بشه
اما این پست بهم حس خوبی نمیده .... از این که نمیتونم کاری کنم تا از این حال بیایی بیرون ... دوست داشتم میتونستم حست را عوض کنم

ممنونم دوست خوبم
واسه بهتر شدن حالم وقت مشاوره گرفتم و امیدوارم تاثیر داشته باشه

Sara سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:56 ب.ظ http://commaa.blogsky.com

شیما برگرد:((

سارا هفته گذشته محل کار جدید بودم
اونجا امکان وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی صفرِ
با موبایلم چک می کردم وبلاگ همه رو
اما از اونجایی که کامنت گذاشتن و پست نوشتن با موبایل خیلی سخته نبودم
از هفته دیگه که اونجا مشغول می شم وضعیت همین میشه

گربه تنها یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:33 ق.ظ

یه گربه بیار ... حست را خیلی عوض میکنه .... یا هر حیوان خانگی ... برای یه مدت کوتاه از کسی غرض کن
یا حتی چند شب ها به گربه های کوچه غذا بده
یه به پرنده ها دون بده ... توی امامزاده ها کلی کفتر هست ... من باور مذهبی ندارم ... اما یه حس خوبی هست غذا دادن به حیوانات
حتما مشاوره تاثیر داره ... به شرطی که خودت بخواهی
دو اصل مهم در زندگی هست
1 - برای مسایل کوچک خودت را اذیت نکن
2 - همه مسایل کوچک هستن

من فوبیا دارم نسبت به حیوونا
امروز وقت مشاوره دارم
ممنون از همراهیت

Sara یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:19 ب.ظ http://commaa.blogsky.com

ای جانم پس رفتی سرکار جدید:) بسلامتی ایشالا..فک کردم هنوز حالت خوب نشده و بخاطر همین نیستی..ایشالا موفق و شاد باشی دختروو:)

عزیزدلمی شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد