ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
دلم گرفته است ، فکر می کنم به خاطر هوا باشد ! یعنی دلم میخواهد که به خاطر هوا باشد ، نه به خاطر شوت شدنم ته ته اولویت هایش! نه به خاطر رفتار طلبکارانه اش ! نه به خاطر دستهایش که همیشه پیش است مبادا پس بیافتد ...
چقدر رقت انگیر شده ام که از رفتار احمقانه اش دلم می گیرد ، چقدر احمق شده ام که سردرد می گیرم ، تب می کنم ، بغض می کنم !!!
قدیمی های حرف های خوبی می زدند : "برای کسی بمیر که تب کند برایت!"
من تب می کنم برای کسی که شش ساعت یادش می رود که هستم ، کسی که برای همه کارهایش عذر بدتر از گناه دارد ، کسی که این روزها اگر هیچ کاری نداشت و خسته نبود یادش می افتد بودنم را ...
چقدر رقت انگیز شده ام که تب می کنم برای کسی که ...
شیما!!!!!!!!
و چقدر سخت است اولویت اول کسی نبودن
خیلی درد دارد شیما جانم
درکت میکنم