*یک وقتهایی ...

یک وقتهایی ، یک حرفهایی ، آدم را می سوزاند ،

یک وقتهایی ، یک حرفهایی ، آدم را دیوانه می کند ،

یک وقتهایی ، یک حرفهایی ، برای آدم زیادی سنگین است ، حس می کنی بیخ گلویت را چسبیده و دارد خفه ت می کند ! بعد می رود روی شانه هایت لم می دهد ! لم می دهد ! لم می دهد ... آنقدر که خسته شوی از سنگینیش ، آنقدر که از نفس بیفتی ، آنقدر که حس کنی داری می میری ...

یک وقتهایی آدم باید بارهای سنگین روی شانه هایش را بگذارد روی زمین !

یک وقتهای آدم باید چشم هایش را ببند ، نفس بکشد ، نفس بکشد ، نفس بکشد ...

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

چرا شیما باز اینطور شده ؟

فقط به خاطر یه حرفایی که ...

الهام چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:11 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com

یه وقتهایی لازمه خودت رو از او خالی کنی ، از خیال و رویا خالی بشی و در خودت غرق بشی اونقدر که فراموش کنی اطرافت چی میگذره و در چه سن و دوره ای هستی.
کمی بخند. دنیا کوتاهه، حیفه که بهترین سالهای عمرمون رو فکر کسی اشغال کنه. اما این درد مسریه و ما همیشه فکرمون...

عاصی چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:45 ق.ظ

یک حرفهایی فقط برای تلافی زده میشوند
زیاد نباید بهشان بها داد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد