*حالم خوب نیست!

*هر روز که می گذرد حالم بدتر می شود و هر شب خواب هایم مشوش تر ! 


*خواهرم پیشنهاد داده از پنجشنبه عصر تا جمعه شب با دوستانش برویم باغی در کردان. می گوید یک دورهمی زنانه مفرح است. شاید اگر دو هفته پیش بود بدون فکر می پذیرفتم اما حالا حتی حوصله فکر کردن به این پیشنهاد را ندارم!


*خواهرکم از سفر قندهارش برگشت.نزدیک به سه ماه بود که ندیده بودمش و حسابی دلم تنگ شده بود اما دیشب وقتی آمد توی بغلم هیچ احساسی نداشتم اما او پر بود از احساس. برای اینکه دل کوچکش نگیرد محکم بغلش کردم و فیلم طور ابراز احساسات کردم. احساساتم خوابیده اند شاید هم مرده باشند ...




نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:18 ق.ظ http://catharsis.blogsky.com

امیدوارم خواب باشن اون احساسات خوبت که حس آدم ارتباط مستقیم با روح آدم داره .

ممنون دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد