*اجبار ، من ...

همین حالا فهمیدم که من هم مجبورم ، از آن مجبورهایی که گاهی باید غرورش را فراموش کند و بی ادبی مدیرش را بگذارد پای شعور نداشته اش ... 

معده ام می سوزد ، حجم بزرگ و سنگینی توی گلویم بالا و پایین می رود ...  

کاش این یک ساعت هم بگذرد ، دلم تنهایی می خواهد و گوشه دنج کافه را ...

نظرات 3 + ارسال نظر
مگهان یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:28 ب.ظ

تو محل کار بی شعوری مدیر رو و تو خاقوام درک پایین گروه فامیل رو ... و همه ش رو باید و باید تحمل کرد شیمای عزیز ...

قوی باش و تحمل کن دختر خوب :)

دقیقاً ممنونم دوست خوبم

آنا یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:28 ب.ظ http://aamiin.blogsky.com/

کلا مدیرها استعداد زیادی دارند در بی شعوری! نمی دونم چرا ...
پدر من دراومد با این کد. امیدوارم این بار ثبت بشه.

فکر کنم بیشعورها استعداد دارن واسه مدیر شدن

مهدی دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:26 ق.ظ http://catharsis.blogsky.com

شیما جان حواست باشه که بی شعوری مدیرت باعث نشه روی خودت و معده ت و زندگیت تاثیر منفی بگذاره
همونگوشه ی دنج کافه رو عشق است

چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد