ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
شنبه و یکشنبه را مرخصی گرفتم . سفرمان تا یکشنبه ادامه خواهد داشت. از صبح دارم مثل اسب کار می کنم اما تمام نمی شوند. دلشوره دارم ، حس می کنم وقتی نیستم کارها پیش نمی رود و فکر می کنم تمام این دو روز باید به تلفن های شرکت جواب بدهم. از طرفی دلم می خواهد گوشیم را خاموش کنم و این چند روز بدون دغدغه فقط استراحت کنم از آن طرف هم می دانم حتی اگر گوشیم را خاموش کنم باز هم دلشوره خواهم داشت که نکند فلان کار انجام نشود ، نکند فلانی یادش برود کاری را که سپرده بودم انجام بدهد ، نکند ...
خیلی خسته ام و بیزارم از دلشوره های بی موردم ...
منم وقتی نیستم همش نگرانم،شاید بخاطر اینکه یجورایی خودمو مسول میدونم و تقریبا همه کارا رو دوش خودمه..ولی فک میکنم بیشتر بخاطر مسولیت پذیریه که اینچنین دغدغه هایی داریم.امیدوارم در طول سفر مشکلی بوجود نیاد و نهایت لذتت رو از مسافرت با دوستات ببری
ممنون عزیزم
نه مطمن باش استراحتم لازمه
از لازم گذشته ضروریِ و از اوجب واجباته
مگه مرخصی تا یکشنبه نبود؟ حالت خوبه؟ دوستات که ناباب نیستن رفته باشن تو جلدت نقشه ی سریال خط قرمز رو اجرا کرده باشین؟
میدونستم بالاخره نامردا اخترملوکمونو میدزدن
اخترملوک بیچاره دیشب ساعت 12 رسیده خونه و الان خسته و خورد در حالی چشماش به زور بازِ اومده سرکار