*گاهی بی خود و بی جهت فرو می ریزد پایه های زندگی آدم ها

*هوای امروز بیشتر از اینکه حال و هوای پاییز را داشته باشد بهاریست !

ابر ، باران ، تگرگ ، آفتاب همراه باران ، آفتاب تنها ، ابرِ سیاه ، ابرِ سفید ، نم نم باران  ...


*گویا آقای دکتر "ش" سرِ انجام یک پروژه در دست اقدام خودشان چپق خودشان را چاق کردند اینقدر که نبوغشان استفاده کردند!

آقای مدیر صبح حسابی شاکی بود می گفت باید برود!!!!


*چهارشنبه بعد از کار تنهایی رفتم کافه ، میز کناریم سه تا آقا نشسته بودند که ظاهرشان نشان می داد چند سالیست دهه سوم زندگیشان را آغاز کردند ، توی ده دقیقه اول متوجه شدم هر سه نفرشان متاهل هستند و سالهاست با هم دوستند و حالا امروز بعد از مدتها فرصت کردند مجردی بیایند کافه و دیداری تازه کنند! حس کردم این قرار مجردی  به وجدشان آورده ، اول تند تند و از این شاخه به آن شاخه با صدای نسبتاً بلند شروع به حرف زدن کردند، یکی شان که به خاطر بالا بودن وزنش از آن دو تای دیگر جا افتاده تر به نظر می رسید پیشنهاد داد که برنامه ای بگذارند و سه تایی مجردی بروند سفر! پیشنهادش آنقدر هیجان انگیز ، خاص و جذاب بود که توی یک لحظه هر سه تایشان با هم حرف می زدند ، یکی می گفت روسیه ، آن یکی می گفت تایلند این یکی می گفت روسیه سرد است منجمد می شویم و یک سال طول خواهد کشید یخمان آب شود و تایلند هم که نمی شود (سه تاییشان بلند خندیدند) و الان دبی عالیست و ... آخرش بعد از یک عالمه بحث و گفت و گو به این نتیجه رسیدند که کیش هم خوب است و قرار بر این شد که بروند فکرهایشان را بکنند بعد تصمیم بگیرند ! توی چند دقیقه سه تا مردِ بالغ شده بودند مثل پسربچه های پنج ساله. این حجم هیجان و انرژی اولش برایم جالب بود ولی بعد از چند دقیقه اول فکر کردم به زن های این سه مرد ، بعد خودم را گذاشتم جای زن هایشان و فکر کردم اگر شوهر من یک روز خواست با دوستانش مجردی برود سفر من چه عکس العملی نشان خواهم داد؟ زود به خودم جواب دادم که اگر با من هم حداقل یک سفر خوب رفته باشد و احیاناً مشکلی نداشته باشد من هم یک روزی با دوستانم مجردی بروم سفر ، برود ! اصلاً خودم توی بستن چمدان کمکش خواهم کرد اما اگر به هر دلیلی مثل نداشتن پول یا وقت کافی نتوانسته باشیم با هم برویم سفر قطعاً دلخور می شوم مثلاٌ اگر او وقت و پولی را می توانستیم با هم برویم را بردارد و با دوستانش مجردی برود ، یا اگر از آن مردهایی باشد که معتقد است بعد از ازدواج آدم باید با دنیای مجردیش خداحافظی کند و مجردی نرود و نیاد و مدام این را توی گوشم بخواند با رفتنش به یک سفر چند روزِ مجردی مخالفت خواهم کرد! من هنوز هیچ ایده ای در مورد دوران بعد از ازدواج و جدا شدن کامل از دنیای مجردی یا چند روز در سال مجرد بودن ندارم فقط می دانم آدم باید به اصول خودش پایبند باشد و اگر انجام کارهای دروان مجردی وقتی متاهل هستیم بد است ، بد است دیگر و آدم عاقل کار بد انجام نمی دهد !!!!؛آن سه مرد، بعد از بحث مسافرت صحبت هایشان کشید سمت کار و بازار و سیاست و ... و هیجان اولیه شان کم شد و آهسته تر ، معقول تر و مطابق با سنشان شدند آخرش هم که من زودتر کافه را ترک کردم اما ذهنم درگیر ماند ! فکر کردم قرار سفر آن سه مرد در حد حرف توی همان کافه خاک می شود و هر سه تاییشان یا فراموش می کنند یا جرئت نمی کنند و یا نمی خواهند که در موردش با همسرهایشان حرف بزنند که اگر یک روزی ، توی یک شرایط خاص شد که مجردی بروند سفر ، (اگر زن هایشان با هم ارتباطی نداشته باشند) ترجیح خواهند داد به جای اینکه اره بدهند و تیشه بگیرند ، دعوا کنند که  احتمالاً منجر به کنسل شدن برنامه شان شود یا اینکه  با طرح این مسئله و فرض بر پذیریش با آغوش باز همسرشان  خدای ناکرده یک وقت طرف مقابل هم به ذهنش برسد که می شود مجردی سفر کرد خیلی راحت ،  بی دردسر و با سوپاپ اطمینان بالاتر  بگویند دارند می روند ماموریت و سفر کاری!!!! و همین جور همین جور خیلی بی خود و بی جهت توی سالهای متمادی پایه های زندگی سست و سست تر می شود و یک روزی ، یک جایی که آدم اصلا فکرش را هم نمی کند فرو می ریزد...

نظرات 9 + ارسال نظر
مهدی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 03:58 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

با نتیجه پستت کاملا موافقم . آخر هم میگیم چی شد که اینطور شد ؟

فقط با نتیجه ش؟؟

Sara شنبه 25 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 05:30 ب.ظ http://Www.motevalede-december.com

شیما جا داشت اونجا بودم میرفتم تلشونو میگرفتم میگفتم شمارا به انکه قبول دارین به من خبرشو بدین بینم خانوماتون قبول میکنن اخرش میرین نمیرین چیکار میکنین من معتقدم زن و مرد بعد از ازدواج باز یه جاهایی به تنهایی احتیاج دارن به مرور گذشته ها و مجردیشون خب ادم دلش گاهی برای مجردیش تنگ میشه و این فرصت رو به دوتامون میدم که لذت ببریمو حس زندونی بودن سراغمون نیاد...البته یه همچی مرد اینجوری ارزوست

ممنونم به خاطر این فرصت دادنت
آره منم فکر می کنم آدمها گاهی به تنهایی ، گاهی به بودن در آدم مجردی نیاز دارن ، اما فقط گاهی

آلن شنبه 25 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:04 ب.ظ

زن و شوهر اگه واقعا متعهد باشن ، با هزار تا سفر مجردی هم آب از آب تکون نمی خوره. اتفاقا به توصیه اکثر روانشاسا منجر به این میشه که یه مقدار از هم فاصله بگیرن و بعد با انرژی و انگیزه بیشتر دوباره برگردن پیش هم.
اگر هم متعهد نباشن که حتی اگه خونه هم بمونن ، پایه های زندگیشون سست و سست تر میشه.

من سستی پایه های یه زندگی رو از جهت سفر مجردی و تنهایی نگفتم ، دروغ و پنهان کاری و ادامه دادنش باعث سست شدن پایه های زندگی می شه

نیما شنبه 25 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:12 ب.ظ http://sunray.blogsky.com

مطمئن باش نه تنها سفر مجردی نمیرن بلکه شبش اگه قرار با دوستان تو کافه رو با عیال مطرح کنن یه کتک مفصل هم میخورن معمولآ آقایون متاهل تو این نوع ملاقاتها حرفای مفت زیاد میزنن

یعنی در این حد؟؟!

آلن یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:15 ق.ظ

اون که صد البته.

نیما یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:07 ق.ظ http://sunray.blogsky.com

اشتباه نکن آقایون زن ذلیل نشدن، این خانوما هستن که هیولا شدن بلانسبتا

والا نیست مردها هیولا نشدن بلا نسبت شما

نیما یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:51 ق.ظ http://sunray.blogsky.com

اشتباه پشتِ اشتباه باید میگفتی بلانسبتِ هیولا

پیک یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:56 ق.ظ http://eshtebahinevis.blogfa.com/

الان ذهن من درگیره ک دکتر ش دقیقا کجای داستان بود که برچسب شد :))))
اینکه مرد نرود سفر اشتباه است.برای زن هم همینه.فقط درک متقابل میخواد همین!

دومین ستاره دو خط در مورد دکتر "ش" نوشتم
زندگی مشترک یه قرارداد دو جانبه س که هر کسی بسته به شرایط ، علایق ، فرهنگ و ... مفادش فرق می کنه

عاصی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 02:08 ب.ظ

چقدر این روزها پخته تر و قشنگ تر فکر میکنی
بهت افتخار میکنم دوستم
:*

ممنونم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد