*بهانه

مونا می پرسه: 

چته؟ 

می گم:
هیچی! 

واقعا هیچیم نیست؟ 

نه یه چیزیم هست،نه بیشتر از یه چیزه!!! 

دوست دارم گریه کنم،اما اینجا جاش نیست 

دلم شور میزنه اما دلم میخواست شیرین می زد 

 

چقدر خوبه که بهانه های کوچیک هست واسه اینکه خوشحال بشم حتی اگه عمرش کوتاه تر از نوشتن این کلمات باشه (مریم پنجشنبه واسه م حضوری زده،گفت به فکرم بوده!) چقدر خوبه یکی به فکر آدم باشه! 

 

 

نوشته شده در ساعت ۱۲:۳۰ ظهر زمان استراحت بین کلاس