*گاهی فاصله خوب است

داد و بیداد می کنه و من در مقابلش سکوت می کنم.

بعد میاد تو گروهمون چرت و پرت می نویسه.

با خوندن خزعبلاتش عصبانی می شم، در حدی که همه وجودم می لرزه.

در جوابش می نویسم همینه که هست، لجبازم و خود شیرین، هر کاری هم دلم بخواد انجام میدم.

در جوابم می نویسه دیگه حرفی ندارم، ممنون از دوستیت!

از جلو اتاقشون که رد می شم حتی نگاهشون نمی کنم.

اصلا  از حرفهایی که زدم پشیمون نیستم. دیگه عصبانی هم نیستم اما حوصله ندارم.

شاید باید فاصله م رو رعایت می کردم. شاید زیادی نزدیک شدم.

دارم به سفر آخر ماه فکر می کنم.

به خودم و اخلاق هام،

به اونا و خلق و خوهاشون.

یعنی میریم؟

یعنی خوش می گذره؟؟؟؟؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
Sara دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 09:52 ق.ظ http://www.motevalede-december.blogsky.com

مسافرت با همین شخص که باهاش حرفت شده؟ادم میره مسافرت که با حال و هوا و انرژی بیشتر برگرده به شهرش و خونش..اگه رفتین خوش بگذرونین شیما:)

اگه رفتم حتماً
در ضمن جای شما بسیار خالیه

گربه تنها سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:27 ق.ظ

اگر رفتی باید بیایی و تعریف کنی

باشه باشه حتماً

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد