*واسه من...!

واسه من کم بودی !
من پی بارون و رگبار و تگرگ تو ولی آروم و نم نم بودی
من پی کوه باندی که بهش تکیه بدم
تو ولی خم بودی
واسه من کم بودی

 من پی سرخ می گشتم...نه عزا
تو ولی بیرق ماتم بودی
پی لبخند می گشتم...افسوس
تو خود غم بودی
واسه من کم بودی

من پی حادثه بودم
پی دیوونگی و عشق و جنون
من پی فاجعه و رسوایی
پی کبریت و خطر
تو ولی...

واسه من کم بودی
کند و نم نم بودی
تو خود غم بودی
واسه من کم بودی!
(شاهکار بینش پژوه)
 

پ.ن:یک سال گذشت!به همین سادگی...!

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ http://stick-in-mind.blogfa.com

سلام
کبریتا که بی خطر بودن و ما
توی آتیش دلا سوختیم و رفت
دنبال یه همزبون گشتیم و باز
خودمونم بی زبون موندیم و رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد