*بدبینی

از دیشب دارم تلاش می کنم یه نفر رو متوجه کنم که داره اشتباه می کنه ، اون دروغ می گه و من ادای باور در می آرم ، بعد یکی به نعل می زنم یکی به میخ ، فکر می کردم شاید ادای باورم وجدانشو به درد بیاره ، همش می گم آره تو راست می گی ولی ... 

دلم خیلی گرفته ، از همه آدمها ، از اینکه به اسم رفاقت ماه هاست دهنشون رو بستن و هیچی نمی گن ، یعنی فقط رفیق اونا آدمه ؟؟! پس من چی؟؟! یعنی یه لحظه فکر نکردن فهمیدن این دروغها منو از پا در می آره؟؟! شاید اگه تایید این رفقای شش دونگ نبود من شکم به یقین تبدیل می شد و چند ماه با خودم درگیر نمی شدم و دست از ترحم کردن به آدمی که حتی ارزش ترحم نداره برمی داشتم و اینقدر نمی سوختم . از دیشب که قفل دهن این رفقا شکسته و شک من به یقین تبدیل شده تو شوکم !

یه آدم تا چه حد می تونه دیوونه باشه ؟؟! نمی گم پست ، چون بیشتر فکر می کنم دیوونه س ، یه دیوونه روانی که چند ماه زندگیمو به لجن کشیده !

فقط خدا رو شکر می کنم تو این مدت واسه خاطر شکی که داشتم احساساتم رو خیلی درگیر ماجرا نکردم و خوشحالم چون از دیشب حضور خدا رو بیشتر تو زندگیم حس می کنم ، چون سر به زنگاه به دادم رسید ...

کارم به دکتر روانپزشک کشیده بود ، چون فکر می کردم بدبینم و توهم شک دارم ؛ چون هر کار می کردم نمی تونستم خودمو متقاعد کنم که همه این حسهای بد ، بدبینی و توهمه ، اما حالا می فهمم که حسم بهم دروغ نمی گه ، من نه بدبینیم نه مشکوک ...

خیلی دوست دارم بهش بگم من همه چیز رو می دونم ، دوست دارم انگیزه شو بدونم ، دوست دارم بدونم چی می خواست از من و زندگیم ، بدونم اصلا دنبال چی بود؟؟؟؟!!

خیلی دوست دارم بدونم تا کی می خواست این بازی احمقانه رو ادامه بده ؟ تا کی می خواست دروغ بگه ؟ یعنی یه لحظه پیشه خودش فکر نکرد روزی که دستش رو بشه روزی که مشتش باز بشه چی می شه ؟؟ اما مجبورم سکوت کنم چون قول دادم ساکت باشم .

امروز هم وقت مشاوره دارم ، نمی دونم اون چه حالی می شه وقتی بفهمه تمام احساسات من درست بوده! احتمالا چیزیش نشه چون اون عادت داره این چیزها رو بشنوه ، اما من هنوز تو شوک هستم ! هنوز یه جوری هستم که نمی دونم حالم خوبه یا بد!!؟ نمی دونم خوشحالم یا ناراحت !!؟

کاش این آدم متوجه اشتباهش بشه ، نه به خاطر من ، چون واسه من تموم شد پیش از اینکه شروع بشه دلیلشم همون حس موذی بود که فکر می کردم بدبیبنیه ، دلم می خواد این آدم متوجه اشتباهش بشه به خاطر خودش ، چون ذاتاً آدم بدی نیست ، چون ذات هیچ آدمی بد نیست ، خدا به اونم کمک کنه ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com/

خدا رو شکر احساساتت درگیر نشد .

آره فقط خدا رو شکر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد