ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
خیلی خسته ام اما خواب به چشمم نمیاد ، خیلی خسته ام اما نمی خوام بخوابم ، خیلی خسته ام اما نمی خوام هیچ کس بفهمه ، نمی خوام هیچ کس بدونه ، نمی خوام هیچ کس ببینه ، از وقتی از تئاتر برگشتم همه می پرسند : چته ؟! منم مصلحت آمیز دروغ می گم که هنوز تو حال و هوای نمایشم که خیلی تاثیر گذار بود !!! نه اینکه تاثیر گذار نبود نه ، اما اونجور نبود که اینجور منو فرو کنه در خودم ، رفتم تو لاک خودم ، دیگه نمی خوام آدم خوبه قصه زندگی باشم ، دیگه نمی خوام آدمها بشینند و قضاوتم کنند و بعد بهم بگند سیاستمدار ، بازیگر و ...
باید از کنار آدمها گذشت و به خیلی چیزا فکر نکرد ، مهر ، محبت و دوستی خیلی وقته که مرده و دیگه وجود نداره واسه همینم هست که وقتی به یکی محبت می کنی و دست دوستی دراز می کنی و می گی هستم باهات تا آخرش اینقدر براش غیر قابل لمسه ، اینقدر براش غیر قابل درکه که می شینه رصدت می کنه ، اینقدر می ذارتت زیر ذره بین تا از انگیزه های پنهانیت واسه مهربونی سر در بیاره و آخرش ، اول به تو بعد به خودش ثابت کنه که تو آدم بده قصه ای و همه کارات نه از سر محبت ، نه از سر دوستی ، نه از سر انسانیت که از سیاست و بدخواهی و تیرگی قلبته ...
خسته ام از زندگی ، از آدمها ، حتی از خودم !
خسته ام از عشق ، از دوستی ، از قانون احمقانه مالکیت !
خسته ام از قضاوت کردن ، از قضاوت شدن !
یاد شعر صائب تبریزی می افتم :
جدا شو از دو عالم
تا توانی با خدا بودن
که دارد دردسر بسیار
با خلق آشنا بودن
مهر ، محبت و دوستی خیلی وقته که مرده و دیگه وجود نداره . آره اونها مردن و وجود ندارن تو که وجود داری نمردی و هستی .
برای خودت خوب باش .