ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
چند روزه که زندگیم خلاصه شده تو یه عکس که طرح خنده داره ، از صبح که بیدار می شم هزار بار شاید بیشتر نگاش می کنم ، با دیدنش گاهی لبخند می زنم ، گاهی بغض می کنم ، گاهی آتیش می گیرم و گاهی هم از دلتنگی خفه می شم . از صبح دارم فکر می کنم این زندگی خلاصه رو ترجیح می دم به زندگیی که با حضور یه آدم که احتمالاً درک درستی هم از هم نداریم گسترده کنم ...
به شکلک تئاتر روزهای اول دانشجویی گیر میدادم . این دو شکلک ( صورت خنده و صورت گریه ) توی خونه ی تمام تئاتریها بود ولی من نداشتم . بعدها دیدم زندگی خلاصه میشه به خنده و گریه .
الهی که همه ی صورتها با خنده باشه .