ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
شونزده روز گذشت و ما هر روز نا امیدتر از دیروز شدیم ، دوستامون دشمنایی شدن که با خنجر زهرآلود پشتمون کمین کرده بودند ، فامیل هم که سنگ تموم گذاشتن اولش نقاب مهربونی زدند و با اشک و همدردی نزدیک شدند بعدش که سر از همه چی در آوردند با حرفهاشون زخمی مون کردند و انگشتهاشون رو فرو کردند تو چشمهامون .
متاسفانه عموما همین طور بوده .
امیدوارم مشکلتون هرچه زودتر حل شه .
ولی دوست خوب حافظ میفرماید :
به صفای دل رندان و صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشاید
دیگه تو این مدت اینقدر خدا خدا کردم که فکر کنم اونم از صدام خسته شده