*ت ن ه ا ی ی!

کاش دستهایت بود

دلم لمس لطیفش را می خواهد!

کاش چشمهایت بود

دلم رصد شدن می خواهد!

کاش شانه هایت بود

دلم تکیه گاه می خواهد!

چه بیرحمانه عادتم دادی به توجه های گاه و بی گاهت

تمام سلولهایم محبتت را طلب می کنند!

از این تنهایی

از این روزهای بدون تو

از این نفسهای بی وقفه

بیزارم...


نظرات 3 + ارسال نظر
joseph پنج‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:21 ق.ظ http://thelife7.blogsky.com

چه خوب حسی است این وابستگی ،
گاهی به ما یاد میدهد تا برای خودمان هم که شده دقایقی گریه کنیم ...
:)

وابستگی ... دلبستگی ... حس خوب.... تنهایی ...
ممنون از حضورتون

lمهدی پنج‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:37 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com/

یه وقتی بود تیکه کلامم شده بود باالاخره تو کوچه ی ما هم عروسی میشه .
حالا میگم بالاخره توی این وبلاگ هم خبرهای خوب میاد . اون روز رو از ته دلم میخوام

امیدوارم
ممنون به خاطر حضورت

مهدی پنج‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 12:27 ق.ظ

شیما خانم منتظر شنیدن خبرهای خوب هستم .

ممنون دوست خوبم اما فعلا که خبری نیست!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد