*من دیوانه ام !!!

خیلی عجیبه که یه روزی از یه حسی فرار می کنم و تنها آرزوم این میشه که اون حس نابود بشه ، بعد یه مدت دلم واسه اون حس تنگ می شه ... دارم به این نتیجه می رسم که من دیوونه م و از این دیوونگی می ترسم ... 

نظرات 4 + ارسال نظر
مگ.ه.ان چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:57 ب.ظ http://meghan.blogsky.com

این حس خیلی بده ...
منم مدت هاست که می خوام برم براش دکتر ...
اصلا از این بدتر که یکی رو جا بذاری و بدو بدو بری جایی که پیدات نکنه ، بعد از 3 سال و اندی دلت براش تنگ شه ؟!

دیوانه چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:25 ب.ظ http://delirium.blogsky.com/

به که پیغام دهم؟


به شباهنگ که شب مانده به راه؟


یا به اندوه کلاغان سیاه؟


به پرستو که سفر میکند از سردی فصل؟


یا به مرغان نکوچیده شهر؟


به که پیغام دهم ؟


که به یادت هستم ...

زهرا چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:42 ب.ظ http://ocr.blogsky.com

بعضی حسها ، گاهی ، ارزش کمی دیوونگی رو داره :-)
فقط گاهی ...

آخه این ارزش نداره

یک حـــــــــــوا شنبه 22 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:18 ب.ظ http://f022.blogsky.com

یه وقتا حتی شده دلتنگ حس و حالی شدم که ازش تنفر هم داشتم !!! موجودات عجیبی هستیم ما آدم ها !

خیلی عجیبیم خیلی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد