ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
دخترش اینقدر بزرگ شده که توی وایبر واسه م پیام می ده ! دلبری می کنه و زبون می ریزه ، می گه شیما جون یه عکس از خودت بفرست دلتنگتم ! می گه نمیای مشهد ببینیمت ؟؟!
دلم هوای مشهد رو می کنه ، واسه یه لحظه یادم میره که زخمهای کهنه من که با گذشت سالها خوب نشده یادگارِ اون شهر و آدماشه !
کلا از دیروز مشهد توی ذهنم پررنگ شده ! اولش مامان یه پیامک خوند : امام رضا هستیم ، جلو پنجره فولاد ، دعا می کنیم زودتر حالتون خوب بشه ... ته دلم رو چنگ می اندازن و همون موقع بغضم می شکنه ...
هنوز جای اشکهام خشک نشده که یکی از قدیمی ترین دوستام از مشهد توی وایبر پیام می ده ، می گه دلم تنگ شده نمی خوای با شهر ما آشتی کنی ؟؟! بازم توی دلم چنگ می اندازن و بازم بغض می کنم ، بهش می گم قهر نیستم با شهرتون ، شلوغی های زندگی نمیذاره بیام سفر ...
امروز هم که چت طولانی من با یگانه ، باورم نمیشه اینقدر بزرگ شده ! چه زبونی بهم زده ، دلم براش تنگ می شه ، واسه شیما جون گفتن هاش ...
دلم میخواد برم مشهد ، اما می ترسم !!!
می ترسم دق کنم ، می ترسم زخم های کهنه م سر باز کنند و از اینی که هستم ویران تر بشم ...
می ترسم دلم تنگ تر بشه ، می ترسم حسرت بیشتر رخنه کنه تو سلولهام ، می ترسم کینه قلبم رو سیاه تر کنه ...
شیما ...
به نظرم رو به رو شدنت با اون شهر با شرایط تازه حالت رو بهتر می کنه...
دیدن دوستا ... شهر مشهد ... حرم ... دختر ... دلتو راضی کن و برو
سعی می کنم در اولین فرصت برم
سلام
به نظرم تو نباید از چیزایی که اذیتت میکنن فرار کنی باید بری باهاشون رو به رو بشی تا واست عادی بشن
سخته اما باید اینکار رو بکنم
دلتنگی ها همه جا ریشه دارند، توی اون شهر فقط نیست، هرجا که تویی دلتنگی ها ادامه دار میشن، باهاش روبرو شو تا کمرنگ بشن.
در اولین فرصت سعی می کنم که برم
سالها بود به خاطره یه خاطره بد یه شهری رو نمی رفتم. اما بلاخره بعد از سالها دل رو زدم به دریا
رفتم
خاطرات بد رو کنار گذاشتم. خاطرات جدید ساختم
امیدوارم منم برم و خاطره جدید خوب بسازم
به نظرم حرم آب روی آتیشه . من که دلم پر میزنه .
امیدوارم قسمت بشه برید