*آسوده بخواب !

صبح وقتی بیدار شدم هنوز هوا تاریک بود ، خوابم می آمد و دلم می خواست بخوابم . زیر لب به عالم و آدم بد و بیراه می گفتم و از اینکه تازه به وسط هفته رسیدیم عصبانی بودم . وقتی از خانه بیرون آمدم طبق عادت گوشیم را چک کردم ، دوستم عکس مسافرت آخر هفته را گذاشته بود اینستاگرام ، آخرین عکسمان را ! می دانستم که هنوز همگی خوابند ، کامنت گذاشتم : بخوابید که من بیدارم ! بعد یکهو یادم افتاد به خاطره ای که همین دوست در مورد نیروی دریایی ، زیردریایی و ماموریت هایشان گفت .

ا. می گفت : 45 روز زیر آب هستند ، در عمق 160-170 متری ، حتی نمی توانند بایستند ، حتی دستشویی ندارند و باید جوری تنظیم کنند که برای یکبار در شبانه روز که به سطح آب می آیند کارشان را انجام دهند !! 45 روز نور خورشید ندارند ، هوای تازه ندارند ، ارتباطاتشان با دنیای بیرون صفر است و حقوقشان به نسبت کارشان بسیار ناچیز و تنها پیامشان به مردم ایران موقع تدوین حذف می شود چرا که می گوید : به مردم ایران بگویید آسوده بخوابند که ما بیداریم ! ا. حتی موقع تعریف این خاطره بغض می کند ، همه مان یکجوری می شویم و من همان وقت یادم می افتد به نمایش رادیویی نشانی قلب من است و داستان پیش مرگهای کرد و فکر می کنم که اینها هم پیش مرگ هستند ، که اینها خیلی فداکارند و عاشق ، که اینها خیلی قابل احترامند حتی اگر حرفهایشان موقع تدوین قیچی شود و مردم ایران هیچ وقت نشوند ... 

نظرات 2 + ارسال نظر
عاصی دوشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:56 ق.ظ http://asysepidshortpost.blogsky.com

آخی
خیلی دلم سوخت
میگما
چه دوستهای جالبی داری!
یکیش من!!

اون که البته !! تازشم از همه شون بهتری بانو

مهدی دوشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 02:43 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

اون که برای دفاع از وطنش بپامیخیزه حرمتش خیلی زیاده حتی اگر حرفشون قیچی بشه و کسی نشنوه .
دمشون گرم .

واقعاً

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد