*بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟! با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟؟؟؟!

پیام اشتباهی می فرستد برایم و حالم را بدتر می کند.

اینقدر که همکارانم می پرسند چرا این شکلی شدی دلم میخواهد فرار کنم از جلوی چشم هایشان.

چقدر راحت گذشت از همه چیز!

کاش من هم می توانستم راحت بگذرم ...

می خواهم چمدانم را ببندنم و برم یک جایی ، می خواهم چند روزی بروم از این شهر. 

عصر چمدانم را خواهم بست و خواهم رفت به ترمینال و اتفاقی سوار اتوبوسی خواهم شد ...

حوصله فکر کردن و  انتخاب کردن را ندارم ....