*تن ها یی

با اینکه حالم خیلی خوب نیست دوست داشتم بعد  از کار بروم کافه نشینی ، آن هم نه تنها! اما نشد. به دوستان محدودی که احتمال می دادم از پیشنهاد کافه استقبال کنند پیام دادم یا تلفنی خدمتشان تماس گرفتم و درخواستم را عنوان کردم که جواب همه شان یا یک نه محکم بود یا نه های یواش تر... 

احساس تنهایی حالا وجودم را پر کرده و غم دویده زیر پوستم... 

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 03:05 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

سلام
دلمون برای شما گرفت
یاد سریال تنهایی لیلا افتادیم
خوب ببین دوستات چبا چی حال می کنن برو باهاشون اونجا
کافه هم عالیه واقعا من که خیلی وقته نرفتم

دوست هام مثل خودم پایه کافه ن اما گرفتارن ، گرفتااااااار

مَن‌ها چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 03:55 ب.ظ

من که یه دوست وبلاگی شما هستم ولی از من می‌خواستی باهات می‌اومدم.

ممنون

sara چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:44 ب.ظ http://Www.motevalede-december.blogsky.com

کافه و ارامشش رو دوس دارم ولی وقتش نیست متاسفانه

من خوشبختانه نزدیک محل کارم چند تا کافه خوب هست که بعد از کار میتونم برم

پیک شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:38 ق.ظ http://eshtebahinevis.blogfa.com

حس کافه نشینی حسیه که خیلی هست ولی کافه مورد نظر یافت می نشود!!اونطور که میخوام

اگه تهران باشید که کافه خوب زیادِ ، البته نمی دونم دقیقاً مد نظر شما چه جور کافه ای هست؟؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد