*"م.الف" مدیر جوان!

*آخر هفته دوستانمان دارند می روند سفر. ما هم خیلی دلمان می خواهد برویم اما نمی توانیم. لعنت به بی دقتی ! لعنت به بی پولی ...


*زنگ زدن به آقای "م.الف" و پیگیری کردن در مورد موضوعی جزء کارهایی بود که رئیس قبل از رفتنش گفته بود که انجام دهم اما از آنجایی که صحبت کردن با آقای "م.الف" آخرین کاری ست که می خواهم انجام دهم تا امروز به تعویق افتاد! که انگار اگر تا روزهای آتی هم انجام نمی شد خیلی اهمیتی نداشت! در جواب پیگیریم می گوید : "رئیست قبل از رفتنش این کار را به شما سپرده؟" می گویم : "آری" می گوید : "مطمئنی امروز نگفته؟!" باز هم می گویم : "آری" می گوید : "باشد" و تلفن را بدون خداحافظی قطع می کند!!!! تنها چیزی که جوابم نبود را می گوید مردکِ بی ادبِ از خود راضیِ بی شخصیت ...


پ.ن:

"م.الف" گل پسر آقای مدیر است که از قضا مدیر فنی مهندسی کارخانه ی پدر است واحتمالاً اینهمه ادب و شخصیت  از مدیر شدن در عنفوان جوانی نشأت می گیرد.

نظرات 3 + ارسال نظر
فرناز دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:32 ب.ظ http://eshragh16.blogfa.com

سفر اونم با دوستا آره آدم خیلی دلش می سوزه

آره والا
البته شاید بشه برم

sara سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:07 ق.ظ http://Www.motevalede-december.blogsky.com

من و دوستم از دو سال پیش برا یه مسافرت خارک شهر برنامه ریزی کردیم هنو به مرحله اجرا نرسیده..داغ مرا تازه نمودی شیما

عزیزم با من برنامه بریز خب
الان بگی نیم ساعت دیگه شال و کلاه ایستادم سر قرار

ایشالا که شما هم برنامه تون جور شه برید سفر و کلی بهتون خوش بگذره

sara سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:24 ب.ظ http://Www.motevalede-december.blogsky.com

جوووون،سفری هستی توم؟آغا پول ندارم پووووول

منم ندارم اما توکل بر خدا درام میرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد