ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
تنهایی آمده ام کافه
حالم یک طور عجیبی ست ،
دلم می خواهد غر بزنم ،
دلم می خواهد با یک نفر حرف بزنم،
حرفه حرف که نه ،
دلم می خواهد غر بزنم ،
بعد آن یک نفر هم بنشیند و گوش کند ،
یک جاهایی سکوت کند ،
یک وقت هایی هم تاییدم کند و بگوید حق با من است ، حتی اگر حق با من نیست!
قبلا یک دوستی داشتم که با هم می آمدیم کافه ، حرف می زدیم ، غر می زدیم ، بغض می کردیم ، می خندیدیم و می رفتیم خانه هایمان. من سبک می شدم ، او را نمی دانم. احتمالا او سبک نمی شد که دیگر نیست!
دلم یک دوست خوب می خواهد. یک رفیق شفیق .
گرچه گاهی فکر میکنم شاید دوست خوبی نیستم برای هیچکس!
من خوب نیستم !
خوب نیستم که او همین امروز که خوب نیست نمی خواهد اینجا باشد.
خوب نیستم و این شاید و اما و اگر ندارد.
باید می نوشتم من قطعا دوست خوبی نیستم و فاجعه این است که حتی نمی دانم چرا؟!!
دانستن بعضی چراها مهم است ...
بهتر است چشم هایم اینقدر ندود روی پله ها وقتی کسی بالا می آید.
این تنهایی امشب تمام نمی شود...
شیما جانم بعضی وقتا ادم یجوری حالش بده که با بهترین دوستش یا عزیزترین ادم زندگیش هم نمیخواد رودررو بشه و حرف بزنه و دلش میخاد یه چیزاییو تنها تنها غصه بخوره..این دلیل نمیشه تو دوست بدی باشی جون دلم
نمی دونم ، شاید
عالی بود ... یکی از علایق من انگار.زدن یک کافه برای آدم های تنها تا کسی خلوتشون رو با خودشون نشکنه!
هیچ رفقی ندیدم که باشه و همیشه باشه!!
وقتی این کافه رو زدی به من خبر بده
اولین مشتریش خودم می شم
باعث افتخاره ولی اجالتا شما رو تنهایی قبول نمیکنیم:)) چون میدونم!سال های اول دوتایی و بعدش بیشتر :)
اجالتاً قبول کنید ، بعدترش قبول نکنید
(((: گاهی وقتا نگران ناراحتی یه نفریم ولی اون میخواد بریزه غصه هاشو توی خودش
اوهوم