*نوشتنم نمی آید

یک عالمه حرف دارم اما نوشتنم نمی آید.

انگار حرفهایم رفته اند دور گردنم را سفت چسبیده اند ، انگار یک آدم غول پیکر  دست هایش را قلاب کرده باشد دور گلویم!

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی شنبه 30 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 04:05 ب.ظ http://catharsis.blogsky.com

عجب حال بدی و چه حس بدتری

پیک شنبه 30 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 06:50 ب.ظ http://eshtebahinevis.blogfa.com

:) حسی که همه تجربش کردن

معصومه شنبه 30 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:27 ب.ظ http://ghatre700.blogfa.com

اصلا همین قدر هم که به زبانت آمد همین حست را بگویی خودش جای شکر دارد!

واقعاً

Sara یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:38 ق.ظ http://www.motevalede-december.blogsky.com

منم چن وخته ازین قلابا دور گردنمه:(

سیما سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:30 ب.ظ http://mehmanesarzade.blogsky.com/

گاهی اوقات فکر می کنی اینجا و نوشتن هایی که تقریبا عادتت شده بهترین کاره
اما بعضی وقت ها نوشتن هم کاری از پیش نمی بره
برای من که اینطوریه
انشالله برای شما این طور نباشه

دقیقاً ، بعضی وقتها نوشتن هم دردی رو دوا نمی کنه متاسفانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد