ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
هر روز صبح وقتی بیدار می شوم با خودم عهد می کنم که عصر راس ساعت پنج از شرکت بیایم بیرون و یک راست بروم خانه و ولو شوم روی تخنم و بخوابم
این عهد تا ساعت ده یازده صبح همراه من است ، جوری که اگر دوستی ساعت نه صبح تماس بگیرد و بخواهد که عصر برویم یک جایی قطعاً از من خواهد شنید که " نه ، من امروز زود باید بروم خانه"
اما یازده به بعد داستان فرق می کند ، طوری که اگر برنامه ای پیش بیاید به احتمال خیلی زیاد پذیرفته می شود.
و اما ن از دو سه بعد از ظهر به بعد!!!
اگر هیچ تماس و پیشنهادی برای بیرون رفتن نداشته باشم خودم دست به کار می شوم تا برنامه ای بچینم.
و این داستان هر روز و هر روز تکرار می شود...
یه راه کار بدم؟
اصلا عهد نکن که بعد از کار بری خونه . اینطور حداقل احساس عهدشکنی نمیکنی
فکر خوبیه
به طرز وحشتناکی منم همینطور شدم!و نتیجش هم شده کمبود خواب !!
من که حس می کنم تحلیل رفتم ، بی صبرانه منتظر آخر هفته م