*ماموریت آخر هفته !!!!

*باز هم سرما خورده ام ، از آن سرماخوردگی های مزخرف که مدتها زمان می برد تا خوب شوم ، از آنهایی که با بدن درد ، سردرد ، گلودرد و گرفتگی شدید بینی ست ... از سرماخوردگی بیزاااااارم ...


*زنگ می زند و می گوید از صبح درگیر برنامه ریزی برای ماموریت اصفهان است ، قبل تر هم گفته بود که بایستی این هفته برود اصفهان اما از تاریخش نگفته بود ، من هم نپرسیده بودم . می گوید داریم جدل می کنیم که سه شنبه عصر برویم یا چهارشنبه صبح زود !!! اما برگشت جمعه است !!! این ماموریت های آخر هفته باید زیادی طاقت فرسا باشد ، آدم نگران می شود نکند طفلکی تلف شود یک وقت از این همه کار !!! حرف هم که بزنم متهم می شوم به بدبینی ، به اینکه چهارچوب کاری برای من که یک کارمند ساده توی یک شرکت زپرتی هستم فرق می کند و اینکه من چون تخصصی در زمینه کاریش ندارم توضیح فایده ای ندارد وقتی متوجه عمق تخصصش نمی شوم ... 

فکر می کنم بهترین کار بالا انداختن شانه هایم باشد و گفتن بی خیال ...

نظرات 2 + ارسال نظر
عاصی شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 04:39 ب.ظ

بد به دلت راه نده
ایشالا که اونیکه توی ذهنمونه نیست

مهدی یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 10:31 ق.ظ http://catharsis.blogsky.com

امیدوارم شیما زودتر خوب شه

امیدوارم ، ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد