ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
*با اینکه هنوز تلفن وصل نشده رسماً اومدم طبقه بالا و توی اتاق خودم مستقر شدم ، حس می کنم این بهترین اتفاقِ امروز می تونه باشه ! به این تنهایی و سکوت به شدت نیاز دارم ...
به خاطر نداشتن خط تلفن از صبح چند باری رفتم پایین ، دیدن قیافه خانم "ع" وقتی داره از شدت ناراحتی و حسادت میمیره هم در نوع خودش جالبه . احتمالاً فردا صبح که جناب مدیر از اردبیل برگرده شروع می کنه به زیرآب زدن ...امیدوارم زیرآب زدن حالش رو خوب کنه ، گناه داره دلم براش می سوزه...
*حالم خوبه و یه عالمه انرژی دارم ، دلیلش خیلی بی دلیلِ اما مهم نیست ...
خدا رو شکر
خوشحالم حالت خوبه و خوشحالی
ممنون