*آغاز روزهای سیاه ، فشن شو و نمایش قدرت ...

*دیشب هم زود خوابیدم و صبح باز هم به سختی بیدار شدم . اصلاً انگار هر چه زودتر بخوابی بیدار شدن سخت تر می شود . مثل غرق شدن توی لذت است هر چه بیشتر غرق شوی بیرون آمدن سخت تر می شود ...


*همه شهر دوباره دارد سیاه می شود .

و همه آدمهایی که تا دیروز از خدا و پیر و پیغمبر هیچ نمی دانستند از امشب سیاه می پوشند ، توی ماشین هایشان نوحه می گذارند ، نذری می دهند ، نذری می خورند ، به سر و سینه می کوبند و ...

از امشب فشن شوی محرم آغاز می شود! 

دخترها با موهای پیراسته ، صورتهایی به غایت آراسته ، ناخن های احتمالاً طراحی شده با رنگ مشکی و ...

پسرها با لباس های مشکی ، ریش و موهای فشن ، می آید عزداری می کنند و برای حسین به سر و سینه می کوبند مثلاً!!!

برای نسل ما فرقی نمی کند عزا باشد یا عروسی ، جشن باشد یا عزا ! ما فقط می خواهیم دور هم باشیم ! می خواهیم برنامه داشته باشیم برای روزها و شب هایمان و دهه محرم برایمان بهترین بهانه است!!! 

برای جمعی از هئیت داران که کم هم نیستند نمایش قدرت و ثروت  است و شوی سنجنش ایمان که مثلاً حاج فلان ده شب محرم خرج می دهد آن طور ، حاج آقا بهمان هشت شب نذری می دهد این طور !!!! حاج آقا فلان آن طور مومن و معتمد و خداترس است و حاج آقا بهمان این طور ...

محرم هم که تمام می شود ، تمام می شود خدا ترسیشان و ایمانشان به خدا و پیر و پیغمبر !!! حق ناحق می کنند ، دزدی می کنند ، مال مردم می خورند و ... 

می دانم هستند و می شناسم افرادی را هم که با خلوص نیت و با اعتقاد عمیق قلبی عزدار می شوند و برایشان احترام قائلم اما این شهر سیاه ، فشن شوی هم نسل هایم و نمایش قدرت بزرگترها را دوست ندارم. من محرم را دوست ندارم ...