*شبیه آرزوهایم نشدم!

*آخر هفته تنها خواهم ماند.

دارد می رود یک جایی که نمی دانم کجاست ، فقط گفت : "آخر هفته احتمالاً نیستم ، دارم میروم جایی."

فقط یکبار پرسیدم : "کجا؟"

و او در جوابم گفت که بعداً توضیح خواهد داد!

وقتی به گذشته فکر می کنم می بینم قبلاً از این نبودن ها ، از این بعداً توضیح خواهم دادها که معمولاً بدون هیچ توضیحی تمام می شد ناراحت می شدم ، اما حالا مهم نیست.


*دارم یک کتاب می خوانم از کتابخانه مجازی طاقچه.اسمش هست "تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم" 

یک رمان آمریکایی خیلی خوب با یک تصویر سازی عالی که مخاطبش را می برد به همان شهر ، همان سالها و احساسات شخصیت هایش را به خوبی منتقل می کند. 

داستان یک زن آمریکایی که اصلاً شبیه آرزوهایش نشده.

داستان یک مرد چینی که توی آمریکا به دنیا آمده و با وجود مشکلات و جو نژادپرستانه آن سالها اهدافش را دنبال می کند.

داستان یک خانواده که خیلی خوب ساخته و پرداخته شده.

دلم خواست من هم می توانستم همین قدر خوب می نوشتم.همیشه خوب نوشتن یکی از آرزوهایم این بود. توی نوجوانی فکر می کردم چون نسبت به هم سن و سال هایم بهتر می نویسم ، آرزویم خیلی نزدیک است ، خیلی دست یافتنی ! فکر می کردم نویسنده می شوم. نه اینکه نویسندگی شغلم باشد و تنها کاری باشد که انجام می دهم ، نه ، فکر می کردم نوشتن و نویسندگی قسمت لذت بخش زندگیم  می شود. اما نویسنده نشدم ، مثل همه ی چیزهایی دیگری که می خواستم باشم ، مثل همه چیزهای دیگری که می خواستم باشد!

من اصلاً شبیه آرزوهایم نشدم.

*در همیشه به روی یک پاشنه نمیچرخد!

آهنگ های دوران نوجوانیم را گوش می کنم ، لبخند میزنم و حس میکنم همان دخترک شاد هستم با آرزو های بزرگ دست یافتنی...

 اصلا شبیه آرزوهایم نشدم،

آرزوهایم دست یافتنی نبودند،

مهم نیست!

همین که گاهی با همه وجودم حس میکنم که خوشبختی کافی ست.

گاهی هم احساس شوربختی میکنم

گاهی هم فکر میکنم که دنیایم به آخر رسیده

اما مهم نیست! 

وقتی می دانم در همیشه به روی یک پاشنه نمی چرخد...

*پیامک دلچسب

پیامک تبریک بابا خیلی چسبید،

یه تبریک کوتاه که قند توی دلم آب کرد و یه دنیا انرژی مثبت و احساسات لطیف رو سرازیر کرد تو قلبم

"عزیزم عشقم امیدم تولدت مبارک"

میدونم که من اصلا شبیه نشدم به اون کسی که بابا آرزو داشت،  میدونم یه جاهایی اصلا همدیگرو درک نمی کنیم، میدونم که چقدر افکارمون، اعقاید مون، ایده آل هامون با هم فرق داره اما خوشحالم که هنوز عشق و عزیز و امیدش هستم، 

خدایا ممنونم به خاطر وجود بابا،  به خاطر حضور مامان...