*درهم نوشت

*قطعاً شری دامنمان را خواهد گرفت به خاطر ارسال نامه ی سراسر انتقاد به خانم "س"! اما چاره ای نداشتیم وقتی مسائل با گپ و گفت حل نمی شوند.

باید منتظر یک نامه انتقادآمیزتر ، چند تایی تماسِ طولانیِ  جیغ جیغ طور در جهت رفع اتهام و تعدادی عملیات انتحاری در جهت زیر آب زنی پیش مدیر باشیم!

خدا به دادمان برسد...


*با یک فاصله کوتاه تمام حرصم را سر دو تا از نرهایِ بی مغزِ نفرت انگیز خالی کردم. خیلی خوش شانس بودند که ارتباطمان تلفنی بود وگرنه با ناخن هایم چشم هایِ بی خاصیتشان را در می آوردم...

رئیسم عکس العمل هایم را با لبخند تایید می کند.


*تعطیلی چند منطقه تهران برای برگزاری اجلاس سران کشورهای صادر کننده نفت ، کمک ملموسی به کاهش ترافیک صبحگاهی داشت به طوری که دلم خواست هر روز به دلایلی قسمتی از شهر تعطیل باشد...  

 

 

*نرهایِ بی مغزِ نفرت انگیز

از اینکه به خاطر کارم مجبورم با بعضی آدمها معاشرت حتی از نوع تلفنی  داشته باشم بیزارم اینقدر که چندش آورند ، اینقدر که فکر می کنند زیادی خوشمزه و جذاب هستند ، اینقدر که شعورشان نمی رسد با همه زن ها نباید لاس بزنند ،  بداخلاقی و تندی ، خشکی و بی محلی هم هیچ تاثیری رویشان ندارد. به نظرم اینها مرد نیستند ، نرهای بی مغزی هستند که از فرط احمق بودن فکر می کنند همه دنیا قلمرو آنهاست و اجازه تعرض به همه را دارند.

لعنت به اجبار...